متعه برای جوانان
الان در خیلی از کشورهای جهان رابطه "دوست دختر و دوست پسر" کاملا پذیرفته شده و معمول است. دختر و پسری که به هم علاقه دارند می توانند اوقاتی رو با هم سپری کنند، همفکری و مشورت کنند، به گردش و تفریح بروند، و در ضمن به نیازهای عاطفی خود پاسخ بدهند. در اکثر این موارد میان این دو نفر رابطه عاشقانه و جنسی هم وجود دارد ولی الزامی در آن نیست. در این رابطه پسر و دختر هیچ تعهد قانونی نسبت به هم ندارند ولی معمولا این رابطه با تعهد اخلاقی همراه است به این معنی که در مدتی که این دو نفر به عنوان دوست دختر و دوست پسر با هم هستند، رابطه دیگری با شخص سومی نداشته باشند و به هم وفادار باشند. در صورت بروز خیانت و یا هرگونه مشکل از هر یک از طرفین فسخ این رابطه به آسانی امکان پذیر است. از مهمترین مزایای این رابطه میشه به ارضاء غریزه جنسی دختر و پسر از راه صحیح (ارتباط با جنس مخالف) و آشنایی و کسب مهارت جنسی رو نام برد. شاید مهمترین نقطه ضعف این رابطه هم قانونمند نبودن آن به خصوص در ارتباط با فرزندان احتمالی باشد. در جهان غرب که مسائلی مثل "دست نخوردگی و بکارت" کمتر مورد توجه جامعه هستند، معمولا سوء استفاده جنسی به آن مفهوم که در جامعه ما از آن یاد می شود صورت نمی گیرد و در صورت بروز چنین مسائلی، زنان دچار مشکلات بغرنج و لاینحلی نمی شوند. البته منظورم این نیست که امکان بروز مشکلات و دردسرها برای آنها وجود ندارد، نه! می خوام بگم آنها معمولا با این دست از مشکلات مواجه نمی شوند.
پس چرا ما نه؟
فکر می کنم چندین عامل مهم هستند که شکل گیری چنین رابطه ای رو در جامعه ما غیرممکن یا سخت کرده اند:
1- هر چند که این رابطه کاملا در دین ما تعریف شده است، ولی باورها و سنت های نادرست اجتماعی، این رابطه رو کاملا زشت و قبیح جلوه می دهند و خانواده ها (به خصوص خانواده های مذهبی تر) اصلا نمی توانند تصور کنند فرزندانشان (به خصوص فرزندان مونث شان) چنین رابطه ای داشته باشند و این ننگ برای شان قابل قبول نیست!
2- جوانان هم درک درستی از این رابطه ندارند که این هم باز از باورها و سنت های نادرست اجتماعی نشات می گیرد. معمولا جوانان (چه دختر و چه پسر) هیچ گونه تعهد اخلاقی رو در این زمنیه رعایت نمی کنند. بیشتر این رابطه رو برای وقت گذرانی و سوء استفاده می دانند تا رابطه ای سودمند و سازنده که می تواند خیلی از مشکلات آنها را مرتفع کند. این رابطه ها معمولا در حد یک تلفن زدن و یا به گردش رفتن باقی می ماند. هیچ وقت به نیازها و مشکلات هم توجه نمی کنند، حتی به عنوان یک دوست عادی که می تواند در خیلی از موارد به کار آید هم روی هم حساب نمی کنند. اگر هم رابطه جنسی در این میان واقع شود معمولا به صورت "اتفاقی" و از روی "هوس" و همراه با عذاب وجدان (به خصوص برای دختران) است، چون به اصلاح بکارت و دست نخوردگی خود را از دست داده اند
3- خیلی از مردان سعی می کنند که در ظاهر چنین رابطه ای رو عادی جلوه بدهند و ادعای روشنکفری و ... می کنند ولی این رابطه رو برای مثلا خواهر خود "حرام" می دانند و اگر متوجه شوند که خواهرشان در چنین رابطه است، خشم سر تا پایشان را فرا می گیرد و متوسل به خشونت می شوند. و باز مردان اگر متوجه شوند همسرشان پیش از ازدواج رابطه جنسی داشته است و بکارت خود را از دست داده است، اصلا زندگی با چنین زنی برایشان قابل تصور نیست! و غیرتشان اجازه نمی دهد که این ننگ را قبول کنند!
4- و باز هم به خاطر باورها و سنت های ما، زنان و دختران در چنین روابطی بسیار آسیب پذیر هستند و کمتر پیش می آید که با فراق خاطر چنین رابطه ای را قبول کنند.
متعه، به عنوان نوعی ازدواج دائم
شاید متعه برای کسانی که (به خصوص زنان) طالب استقلال و آزادی بیشتری در زندگی مشترکشان هستند، راه مناسبی باشد. آزادی بیشتر هم برای مرد و هم برای زن، و تعریف شرطهای ضمن عقدی که در ازدواج دائمی امکان ندارند از مزیت های این نوع ازدواج می توانند باشند و باز هم طبق معمول مهمترین مشکل پیش رو، باورها و سنت های نادرست اجتماعی هستند! البته منظورم از متعه برای زوج ها، در واقع همان ازدواج دائم است که آزادی و استقلال بیشتری را برای کسانی که طالبش هستند فراهم می کند، و نه از آن ازدواج های ...
مشاور(شنبه 86 اردیبهشت 1 ساعت 1:3 صبح )
دیدگاههای دیگران () |